ویزای شوهر جونم اومد! :: پابرهنه تا بهشت

صحبت که کرده بودیم، قبول هم کرده بود، ولی دیگه کاری از دستم بر نمیومد... زندگیم تا مرز پاشیده شدن هم پیش رفت ولی عشق همسرجان قوی تر از عشق آمریکا بود.

القصه اینکه خوشحالم که به آرزوتون رسیدید. منم همین تهران پر دود با آدمای بعضاً نامهربونش میمونم و روزنوشتهای شما رو از "سرزمین فرصتها" دنبال می کنم

پاسخ:
امیدوارم یه روزی به این نتیجه برسین که اینجا موندن براتون خیلی بهتر بوده، و با خودتون بگین "پس یه حکمتی توش بود که من موندنی شدم."

۲۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۴

زری

ای جااااانم ، چقدر از خوشحالی ات خوشحال شدم.
به خوشی و سلامتی

پاسخ:
قربونت زری جون :*

۱۱ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۲۸

مینا

کجایی رها جوووون؟ فکر کنم الان دیگه امریکا هستی. من سه بار لینکت کردم و این بلاگفای دیوونه همه چی رو خورد. امشب تهران رعد و برقیه. نمیدونم کجای این دنیای بزرگ هستی. در پناه حق باشی

پاسخ:
سلام عزیزم. آره الان یک هفته ست که آمریکا هستم.
ممنون از دعای خوبت.
امیدوارم تو هم موفق و سلامت و پیروز باشی گلم.

۱۲ شهریور ۹۴ ، ۰۵:۲۰

میشل

وای.. درست روز اومدن من به امریکا و البته تنها اومدنم، ویزای همسرت اومد.

خیلی عالی شد مبارکتون باشه. ، به. من تنها خیلی سخت گذشت ٢٢ شهریور و درست یک ماه بعد ورود من همسرم میاد.

پاسخ:
ایشالله همه چی به خوبی برات پیش بره. چشم بهم بزنی همسرت هم میاد عزیزم. مراقب خودت باش. :*

۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۱:۰۷

زری

سلام. دیگه نمی نویسی؟

پاسخ:
سلام عزیزم.
بالاخره نوشتم.

۰۸ آبان ۹۴ ، ۰۹:۰۶

مصطفی

ما همچنان میایم سر می زنیم، ولی شما نیستید،

حداقل یه پست بذارید که سالم هستید

پاسخ:
مرسی که سر میزدید. ببخشید اوضام خوب نبود اصلا.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

یا ، یا ، ، <strike> یا <s>، ، ، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، ، ، <a href="" title="">، ، <div align="">

کد امنیتی *

ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته می‌شوند

نظر بصورت خصوصی ارسال شود

پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد