پابرهنه تا بهشت

دنیای این روزای من

جمعه, ۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۳۹ ب.ظ
ویزای همسرم هنوز نیومده و همچنان منتظریم. امیدوارم تا قبل از 5 شهریور که بلیطمونه بیاد تا بتونیم با هم بریم. اصلاً دوست ندارم تنهایی برم. ولی اگه ویزاش نیاد مجبورم تنهایی برم چون استادم قطعاً شاکی خواهد شد و چه بسا که فاندمم بپره!

امشب برای شام مهمون دارم. دوتا از خاله هام دارن با خانواده میان. دارم فسنجون و قیمه بادمجون و میرزاقاسمی درست میکنم. شما هم بفرمایید! :)

پست قبلی رو از شهرستان نوشته بودم. چندروزی اونجا مهمان مامانم اینا بودم تنهایی. همسر هم مهمان خونه مامانش اینا بود! دیگه گفتیم روزای آخر خانواده ها بیشتر از ما فیض ببرن و ما هم از اونا! مامانم هم مقداری کسالت داشت. هنوز هم داره متاسفانه. محتاج دعاهای شما دوستان خوبم هستم.

استادم هم یه پی دی اف 150 صفحه ای (البته فقط حدود 40 ص نوشته هست) برام فرستاده که برای آشنایی با موضوعی که قراره روش کار کنم بخونم و باید خلاصه چیزی که ازش یاد گرفتم رو هم براش بنویسم. با این حساب احتمالاً فاند آگوست رو هم بده. یعنی امیدوارم که بده.
  • پابرهنه

نظرات (۱)

خوشبختانه مقدار زیادی از وسایل رو خونواده درجه یک خودمون ازمون خریدن.. تا اگر روزی برگشتیم و دوست داشتیم دوباره بدن به خودمون. مقدار زیادی از وسایل کوچیک هم فضل و ببخش شد. فقط چند تایی رو نگه داشتم که تو سفرهای بعدی ببرم.

اینکه برمیگردیم یا نه رو نمیدونم!! فکر نمیکنم برگردیم اما تصمیم گیری رو گذاشتم برای بعد از اتمام درس.

پاسخ:
خداروشکر. ما هم بیشتر وسایلمون رو فامیل درجه یک قراره بخرن.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی