پابرهنه تا بهشت

آموزش جنسی به بچه ها

چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۲۰ ق.ظ
بچه ها چقدر لازمه اطلاعات جنسی داشته باشن واقعا؟ به نظر من این قدری که خانواده های ایرانی معمولا به بچه هاشون میگن کمه، و اکثرا بچه ها از محیطی غیر از خانواده با این موضوع آشنایی پیدا میکنن که این اصلا خوب نیست. چون اعتمادشون به پدر و مادرشون کمتر میشه و اونوقت دیگه به اونا به چشم کسی که میتونن بهش اعتماد کنن و همه جوره قبولش داشته باشن نگاه نمیکنن. از طرفی هم اطلاعاتی که بهشون از طریق هم سن وسالاشون داده میشه معمولا تحریف شده و غلط هست. در مورد خود من که همینطور بود. :))
ولی فکر میکنم که خیلی هم نباید دیتیل بهشون گفته بشه. چون باعث میشه کنجکاویشون بیشتر بشه و خیلی دقیق بشن تو روابط پدر و مادرشون و بقیه، و میتونه باعث بلوغ زودرس هم بشه.
از اونجایی که الان با این ارتباطی که بچه ها با رسانه های مختلف دارن مثل اینترنت و تلگرام و ... به محض اینکه سواد خوندن داشته باشن و یا حتی قبل تر، رگبار کلی اطلاعات هست که به سمتشون میاد، فکر میکنم بایستی ارتباطشون با این رسانه ها هم خیلی کنترل شده باشه. مثلا نباید تلگرام و اینجور اپلیکیشن ها رو بچه ها بهش دسترسی داشته باشن تا سن 9، 10 سالگی. اگر هم تبلتی چیزی دارن فقط بازی داشته باشه نه تلگرام و اینستاگرام و ...
تا همین سن و سال هم اطلاعات جنسی که بهشون داده شده باید خیلی محدود باشه. اینکه بدونن جاهای خصوصی بدن خودشون و جنس مخالف کجاست و تفاوتشون رو با جنس مقابل بدونن. اینکه کسی اجازه نداره این اندام های خصوصی بدن رو ببینه با بهشون دست بزنه، و اگه کسی همچین قصدی داشت باید "نه" بگن و داد بزنن و  باید بتونن کاملا راحت باشن که بیان این موضوع رو به پدر و مادرشون بگن. مهمه که شرمگین نباشن بابت اندام های خصوصیشون. ینی خجالت نکشن، و فقط اونا رو خصوصی بدونن. بیشتر از این لازمه بدونن آیا؟

  • پابرهنه

از ایران آمده ها

چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۵ ب.ظ
سه هفته ایران بودم حدودا. دو سه هفته هست که برگشتیم. خوب بود که دیدارها تازه شد. خانواده هم خیلی دلشون تنگ شده بود. هم واسه اونا خوب شد و هم ما.

خیلی کاهل نماز شده م متاسفانه. خیلی زیاد. ایران که بودیم خداروشکر تونستیم یه سفر مشهد بریم. امیدوارم امام رضا کمکم کنه و دوباره محکم بشه رابطه م با خدا. میگن نباید ناامید باشیم از رحمت خدا. پس منم امیدوار امیدوارم.

از وقتی از ایران برگشتیم سرم خیلی با پروژه شلوغ نیست. الان تو یه مرحله ای هستم که فشار روم خیلی کمه. کلی فیلم و سریال میبینم. سریال ماه رمضون (زیر پای مادر)، شهرزاد، عاشقانه، دور همی، و کلی فیلم سینمایی...

همسرجان امتحان زیانش رو داد قبل از رفتنمون و ایران که بودیم اپلای هم کرد. ولی بعیده برای ترم پاییز خبری بشه. ایشالله واسه ترم بهار یه فرجی بشه. اگه بتونه ترم پاییز هم یه درس رو بشینه سر کلاس و بعدا براش محسوب بشه خیلی خوبه.




  • پابرهنه

خودشیفتگی!!!

جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۳۵ ق.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۵ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۳۵
  • پابرهنه

پاره ای از تصمیمات برای آینده

چهارشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۱۱ ق.ظ
دوست دارم بعد از درسم بچه دار بشم و کار پاره وقت هم داشته باشم و همسر که اون موقع دانشجو باشه هم میتونه واسه بچه وقت بذاره.

یکی از دوستان، چند شب پیش، حرف قابل تاملی زد. اینکه ما اگه بچه مون رو اینجا به دنیا بیاریم، و اگر قبل مدرسه رفتنش ایران رفته باشیم. این بچه خودش رو به علت اینکه این انتخاب رو همیشه داره که بیاد آمریکا زندگی کنه، از دیگرون متمایز (برتر) میدونه. هر چند که تا حد زیادی این موضوع به تربیت خانوادگی هم ربط داره، ولی بازم نکته جالبی بود.

همسر جان میگه که دوست داره بچه مون واسه مدرسه رفتن ایران باشه. منم دوست دارم که چند سالی کار کردن توی امریکا رو تجربه کنم و بعد از اون با تجربه ای که از کار اینجا به دست آوردم برگردم و بتونم تجربه هامو تو ایران پیاده کنم.


  • پابرهنه

روابط دوستیمون اینجا

سه شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۵۲ ب.ظ
اینجا که همه دور از خانواده هستن، یه اخلاقای خاصی پیدا میکنن. اونایی که بیشتر اینجا بودن، بیشتر اینطور هستن. مخصوصا اونایی که مجردن. خیلی سخت گیر میشن تو زندگیشون. میخوان همه چیز حتما یه جور خاصی باشه. مثلا طرف انتظار داره که اگه کار خوبی میکنه حتما به یه شکل خاصی ازش قدردانی بشه. یا توی روابط حد و مرزهای عجیب و غریبی میذارن. به محض اینکه یه رفتار کوچیکی میبینن از طرف مقابل که طبق استانداردهاشون درست نیست، دورش رو خط میکشن. یه حدی از فلکسبیلیتی رو آدم باید داشته باشه به نظر من. چون هیچوقت آدم کاملی نخواهی دید.

من اگه کسی در حقم محبتی بکنه ازش تشکر میکنم و سعی میکنم که جبران کنم در حد توانم. ولی اینطور نیست که اون بخواد بهم توهین بکنه و من چیزی نگم. این رو معادل ذلت میدونم.

اوضاع روابط دوستیمون رو زیاد خوب نمیبینم من. رفتارهای بدی که گاهی میبینم رو نمیدونم چطور باید باهاشون برخورد کنم که بعدا خودم آدم بده به نظر نیام. آخه آدم که عصبانی بشه یا رک بگه حرفشو معمولا آدم بده به نظر میاد.

خدا عاقبت هممون رو به خیر کنه.
  • پابرهنه

مهمونی

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۹ ق.ظ

قراره که شنبه شب حدود ده دوازده نفر رو دعوت کنم به صرف شام.

چهار نفرشون از بچه های جدید هستن و بقیه هم باقی دوستان. کلا هدف بیشتر اینه که با جدیدا آشنا بشیم. :)

میخوام فسنجون درست کنم و یه غذای دیگه که هنوز تصمیم نگرفتم چی باشه. 

امیدوارم که غذاهام خوشمزه بشن  مهمونی به همه خوش بگذره... :)

  • پابرهنه

داشتن یا نداشتن

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۲۴ ق.ظ
یه زوج جدید امسال اومدن که خانومش حجاب داره. تا الان تو ایرانیا فقط من بودم که روسری میذاشتم. خوشحال شدم که یکی دیگه هم اومد.
من قبل از اینکه بیام خیلی به این موضوع فکر میکردم که روسری بذارم اینجا یا نه. دلایلی داشتم واسه لزومش و دلایلی واسه عدم لزومش. خلاصه در نهایت این رو انتخاب کردم.
چند وقته دارم به این فکر میکنم که یه گروه تو تلگرام یا فیسبوک درست کنم که اونایی که تو خارج از کشور حجاب دارن و یا اعتقادات مذهبی دارن ولی تصمیم گرفتن که حجاب نداشته باشن توش جمع باشیم و با هم تبادل نظر کنیم. شاید به زودی اینکارو بکنم کنار شلوغیای دیگه ی این ترم. :دی


  • پابرهنه

ترم جدید

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۱۹ ق.ظ

این ترم سه تا درس دارم و پروژه م هم وارد فاز عملیش شده. باید یه مدلی بسازم (فیزیکی نه با نرم افزار). احتمالا چند ماهی درگیر ساختش هستم تا بعد تستش کنم.

ترم شلوغی هست. البته من خیلی وقتا وقتی سرم شلوغ تر هست بهتر هم کار میکنم. ینی بهتر به کارام میرسم. چون تکلیفم مشخصه که این ترم باید سخت کار کنم.

میخوام روی زود بیدار شدنم کار کنم. صبح زود بیدار شم و برم دانشگاه و عصر برگردم بعد از یکم استراحت دوباره تو خونه کار کنم. یا هم به کارای خونه برسم.

لپ تاپ هم باید بگیرم . چون لپ تاپم فنش پکیده و اصلن نمیکشه کارامو باهاش انجام بدم. نرم افزارو بگم واسم نصب کنن تو دانشگاه تا بتونم تو خونه هم کار کنم.

دو هفته ای هست که کلاسا شروع شده..

اگر همسرجان هم توی دانشگاه اومدن همراهیم میکرد خوب بود.



  • پابرهنه

من آمده ام وای وای

چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۴۶ ق.ظ

سلام سلام

هرکی که اینجا رو میخونه براش آرزوی سلامتی و دل خوش دارم


کلا چند ماه یه بار میام یه چیزی مینویسم و میرم که میرم :)

ولی خدایی چند وقتیه که دلم میخواد بیام یه جایی مث اینجا بحرفم. از تصمیماتم، نظراتم، تجربه هایی که بهتره ثبت بشن واسه آینده م، و ...

اینکه بنویسم و فکرامو روی کاغذ بیارم بهم کمک میکنه که بیشتر فکر کنم و با نظرات خودم بیشتر آشنا بشم!!

جدی میگم! در بسیاری از موارد اصلا نظر خودم رو نمیدونم!! این شاید به خاطر کم حرف بودن من باشه.

حالا این نوشتن چه بهتر که همراه باشه با موقعیتی برای خوانده شدن و در مورد نظراتم بازخورد گرفتن و سنگ صبور پیدا کردن و ...

اینا میشه گفت که دلایل اصلیم هست برای داشتن وبلاگ


خدا رو صد هزار بار شکر، گوش شیطون کر، چشاش کور، درد و بلامون تو سرش!! :)) اوضامون اینجا خیلی خیلی بهتر شده به نسبت چند ماه اول

من که خیلی خدا رو بابت این موضوع شکر میکنم. شکر زبونی رو میکنم. شکر عملی رو نمیدونم


حالا نه اینکه دیگه همه چی عالی باشه و دیگه استرس نگیرم یا افسرده نشم غصه نخورم و اینا

ولی خوب به نسبت قبل بسی بهتر است


سه روز پیش سالگرد ورودمون به فرنگ بود. پر فراز و نشیب ترین سال زندگیم....


حدود یک ماه و نیم پیش به مدت هفده روز رفتیم ایران و دیداری تازه کردیم

خوب بود. دلمون وا شد. ولی همش در حال بدو بدو بودیم :) از این شهر به اون شهر

دیگه اینکه ایران و آدماش برام عینا همون بود

ینی با هر کی از دوست و آشنا برخوردی داشتم همش داشتم تو دلم میگفتم که اینکه هنووزم همونجوریه که

نمیدونم اصلا چرا باید عوض بشن، خب معلومه همونجورین، مث خودم..

مث خودم؟ نمیدونم...

خب این یه ساله سختی ... کشیدم (اومدم بگم سختیای زیادی کشیدم، واقعا روم نشد!)

میتونم بگم که با توجه به روحیات خودم و تاب و توانم، سختی های زیادی کشیدم!

خلاصه نمیدونم که آیا این که میگن سختی که نکشتت قویت میکنه واسم چقدر مصداق داشته

عوض شدم من؟ نمیدونم.. احساس میکنم که اونقدرا هم عوض نشدم.

ینی فکر نمیکنم تاب و توانم در برابر مشکلات خیلی بالا رفته باشه

  • پابرهنه

احوال نامه دوم فرنگ

سه شنبه, ۸ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۰۱ ب.ظ

سلام به دوستای خوبم

هفته پیش نمره های هرسه تا درسم اومد و خداروشکر هر سه تا رو A شدم

خیلی خوشحال شدم. مخصوصا یکیشو خیلی به نظرم بد داده بودم.

تا ۱۹ فوریه کلاس ندارم، این ترم دوتا درس برداشتم که سبک تر باشه. 


امروزم خیلی حالم بد بود، گاهی از نظر روحی خیلی بهم میریزم، دلم دوستای ایرانمو میخواد.

اینجور موقعا باهاشون میحرفیدم و میخندیدیم و کلی بهتر میشدم.

اینجا اصن با کسی اونطوری صمیمی نشدم متاسفانه. شاید به این دلیل که اصن تو مودش نبودم و همش حالم خراب بود. 

هنوزم اضطراب دارم گاهی خیلی زیاد، دلمم میگیره. افسرده شده م رفت. 

ببخشید اگه میاین میخونین و پستام همش افسرده ست...

  • پابرهنه